به بهانه روز پدر
... و ماه، اين مسافر تنها، آوارهي دشتهاي خاموش و خلوت آسمان، آن شب، در نخلستانهاي ساكت پيرامون مدينه چشم به راه علي [ع] بود، اين زنداني تنهاي خاك، مهتاب پرشكوه و بلند و زيباي زمين، اين در انبوه شيعيانش مجهول تا مگر همچون هر شب از شهر پليد و از غوغاي زشت نفيرها و خورخورهاي مردمي كه در پستوي خانههاي تنگ و تاريكشان خسبيدهاند - و در خواب نيز آنچه ميبيينند، همچون بيداري يا مناظر بوناك و نفرتآلود و گنديده شكمشان است و يا زير شكمشان - خود را نجات دهد و به دامن مهربان و پاك آشناي خود مهتاب كشد و در زير سايههاي درختان خرما كه منتظرند تا علي [ع] را در ميان خويش گيرند و از چشم بيگانهها و بيهودهها پوشيده دارند آهسته و آرام و آسوده شب را و ساعتهايي از شب را با تنها يار محرم و صاحب سر و شيعهي خاص و عليشناس خويش، چاه، گفتوگو كند، سر پيش او آورد و آزادانه بگريد، بار سنگين غمها و دردها و حرفها را كه بر سر دلش افتاده است و بيتابش كرده است سبكتر سازد ...
... آري، چنين است! علي (ع) چنين زندگي ميكند اين "زندگي" علي (ع) بوده است...!
... سايهي مردي از دروازهي شهر بهخوابرفته در سينهي حرات سوخته و مرگزده پيدا ميشود... اين سايه، علي [ع] است، مردي كه دلاوري و بيباكي همواره در آغوش مهيبترين مخاطرات، در بحبوحهي خونينترين و مرگبارترين نبردها و در زيرباران تير و شمشير صفهاي انبوه هزاران دشمن به خون تشنه، خود را به سايهي او ميكشانند و به زير دامن او پناه ميبرند و پنهان ميشوند و از هراس به قبضهي شمشير دودم و پشت سپر استوار و لجوج او ميآويزند؛ شجاعت همواره در پناه علي [ع] از خطرها مصون است، او مظهر خشم خداوند است. شير پيروزمند الله است.
هبوط در کویر - دکتر علی شریعتی
نوشته شده توسط مهدی حسنپور در ساعت 9:24 PM | ارسال نظر
صفحه اصلی...