بدا به حال زمانه ای که شاعر ندارد
من قریب به اتفاق همه دواوین و دفاتر شعر در بیست، سی ساله اخیر را به امید یافتن شعله سرکشی کاویدهام و به جرات میگویم، اگر از پارهای استثناها و جرقههای پراکنده بگذریم، هیچ نغمه دلانگیزی از ساز شکسته شعر ما درین سالها برنخاسته است و در باغ ادبیات ما درختان تناوری که ماندگار باشند و در سایهشان بتوان غنود نروییده و پانگرفته است...
بقیه داستان رو هم اینجا مطالعه بفرمایید
نوشته شده توسط مهدی حسنپور در ساعت 1:46 AM | ارسال نظر
صفحه اصلی...