Free As in Freedom

Monday, March 26, 2007

با مخاطب زلف گره می زنم



مصاحبه با محمد صالح علا همانقدر که جذاب است دلهره آور هم هست. او كارگردان تئاتر و تلويزيون و يك مجرى موفق در راديو است .ترانه سرای خوبی هم هست. ترانه هایش بر دل و جان آدمی می نشیند. راستی یادم رفت او بازیگر هم هست. خلاصه یک هنرمند تمام عیار است . از همه اینها که بگذریم دوست داشتنی ومهربان است و با ما با عبارت باباجان سخن می گوید.به دفتر مجله «نشانی» می رویم تا با او به گفتگو بنشینیم.دفتری در خیابان جلفاباساختمانی قدیمی .دکوراسیون دفتر مجله کاملا فرهنگی-هنری است و نورپردازی آنجا هم به این مسئله کمک بیشتری کرده است. به گرمی از ما استقبال می کند.
او پشت میزش نشسته و ما هم روی مبلی در مقابل او می نشینیم.کتابی راکه روی میزش بود می بندد. با این کارما متوجه می شویم که باید مصاحبه را آغاز کنیم.

«رکوردر» را روشن می کنیم و در مقابلش می گذاریم. با تعجب می پرسد:« این چیست؟» برایش توضیح می دهیم. با همان لحن مخصوص خودش می گوید:«اجازه هست بهش دست بزنم؟» باز هم سوال می پرسد:«...چند ساعت ضبط می کند؟» می گویم:« متغیر است ،بستگی به کیفیت دارد...» می خندد و می گوید:« پس بستگی دارد که با چه کسی می خواهید مصاحبه کنید!»

ادامه داستان...

نوشته شده توسط مهدی حسن‌پور در ساعت 2:23 PM | ارسال نظر