نامه ای برای گنجی
ای گنج در ويرانه، ای شير در زنجير، ای آبروی دليری و ای نماد آزادگی! خطای ما و تو اين بود که عدل علوی و عشق مولوی را از فقه فرسوده صفوی طلب کرديم. اين پنداری ويران بود و اينک ويرانتر شده است و تو تاوان آن خطا را به جای همه ما می پردازی. تو آزاده تر بودی و اکنون از همه دربندتری. اينک آزادگی تو به ثبت تاريخ رسيده است هر چند آزادی تو ديرتر برسد. دل قوی دار که رهايی نهايی از آن توست. تو نشکسته ای ، زندان و زندانبان ، شکسته تو اند. دل قوی و تن درست دار. ويران مشو که ويرانی تو ويرانی ماست. پنهان مشو که روی تو بر ما مبارک است سلامت همه آفاق در سلامت توست . سلامت تو کوبنده تر از شهادت توست و يک قهرمان زنده برتر از صد قهرمان خفته ؛ و يک شمع روشن برتر از صد شمع خاموش؛ و خون قلم برتر از خون شهيد. روزه سی روزه خود را به پايان بر؛ عيد فطر آزادی است؛ افطار کن. وجود نازکت آزرده گزند مباد. گنج آزادگی و کنج قناعت تو را مبارک باد.
نوشته شده توسط مهدی حسنپور در ساعت 12:34 AM | ارسال نظر
صفحه اصلی...