Free As in Freedom

Sunday, October 09, 2005

زنده بودن را برای زندگی دوست داشت


سيزدهم مهر ماه 1380، روز سياهی که پرده های اتاق کوچک فريدون هرگز طلوع صبح را به خلوت او راه نداد، روزی که مقرر شد ديگر هرگز گيتارش به نوازش انگشتان هيچ دستی به لرزه در نيايد، سرانجام زمانی رسيد که ديگر قوزک پايش يارای رفتن که نه، تاب ماندن هم نداشت ...او را در روستای « قرقرک » اشتهارد کرج در کنار برکه ای کوچک، در سايه کوهی بزرگ و در آرامشی که سالها انتظارش را می کشيد به خاک سپردند....

و گفت تا بر گورش بنویسند:

زندگی را دوست داشت
ولی آنرا نشناخت
مهربان بود
ولی مهر نورزید
طبیعت را دوست داشت
ولی از آن لذت نبرد
در آبگیر قلبش جنب و جوشی بود
ولی کسی بدان راه نیافت
در زندگی احساس تنهایی می نمود
ولی هرگز دل به کسی نداد
و خلاصه بنویسید:
زنده بودن را برای زندگی دوست داشت
نه زندگی را برای زنده بودن...

نوشته شده توسط مهدی حسن‌پور در ساعت 10:54 PM | ارسال نظر