Free As in Freedom

Thursday, December 08, 2005

ناوگان ابوطیاره ایران را بیمه ابولفضل کنید

نه روی زمین امنیت داری نه روی آسمان. تمام هیکلت آنقدر ارزش ندارد که کسی به فکر امنیت تو باشد. خلبان هستی باش، مسافری؟ خوش آمدی، از زمین تا جهنم راهی نیست. از فرودگاه تا ساختمان کناری راهی نیست. شهید میشوی و بوی گوشت و پشم و چربی سوخته یک چند روزی هوای آلوده را آلوده تر میکند. تخم چپ مسئول معذور هم تکان نمیخورد و مثل بختک سر جایش نشسته است. وقتی مسئول مامور است ، معذور هم میشود، اتفاق خاصی که نیفتاده، یک مشت خبرنگار و ارتشی و چند تا عابر و چند تا ناظر شهید شدند. الان هم دم دروازه بهشت روادیدهایشان را چک میکنند .بیخود شلوغش نکنید. شما که به شربت شهادت نوشیدن عادت دارید. اصلا مصرفتان چیست! باید از خدا بخواهید که شهیدتان کند. با ابوطیاره شما را به در و دیوار بکوبد. چه شانسی از این بهتر؟ هر روز در جاده های مرگ صدها نفر مفتی مفتی ، بدون اینکه شهید باشند تلف میشوند. به! چه شانسی آوردید.

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

بوی کباب آدمیزاد میاید. خبری نیست متفرق شوید. عکس گرفتن ممنوع است. چیزی نیست چندتا خبرنگار و ارتشی با طیاره رفتند توی ساختمان. ها ها… 11 سپتامبر، از نوع ایرانی. باز خدا را شکر وزیر نبودند. در این مملکت چه فراوان است خبرنگار و ارتشی و عابر پیاده. وزیر و وکیل معتقد به حکومت اسلامیست که گیر نمیآید .کمبود مسئول معذور داریم. اینجا که اروپا نیست که تا زرتی بشود، وزیر استعفا میدهد.وزیر امام زمان که استعفا نمیدهد.تازه استعفا بدهد با بدبختی باید در این قحط الرجال با چراغ دستی دنبال یک وزیر دیگر بگردیم. نه آقا جان! این حرفها نیست. طیاره از رده خارج یعنی چه؟ کلی پول بیت المال پای اینها رفته است. مال امت اسلام را بریزیم دور برود پی کارش؟
همه این حرفها برای این است که اعتقاد و ایمان ندارید. حرامزاده هستید و از تخم و ترکه منتظران امام زمان نیستید. بازسازی ناوگان هوایی پول لازم ندارد. همه این طیاره ها را از دم بیمه ابوالفضل کنید. جلو و عقبش بزرگ بنویسید بیمه ابوالفضل، یک تسبیح و یک دعا هم روی آینه جلویش آویزان کنید. مسئول مربوطه هم صدقه میدهد و نذر میکند

_ _ _ _ _ _ _ _

بوی سوخته میآید. شام امشب روی اجاق سوخته است. مادر موهایش را میکشد و روی عکس بابا که توی طیاره ذغال شد ، خم شده است و شیون میکند. مامان مامان بابا خوب میشود؟ مادر بیشتر شیون میکند. خدایا کاش بابای من که میگویند
ذغال شده است، حالش خوب شود

_ _ _ _ _ _ _ _

جلسه ساختمان بود. صدای وحشتناکی آمد. یک چیزی ترکید. بوووووم، جلسه تمام شد. تمام ساختمان بوی سوخته گرفته است دیگر جلسه ای برای این ساختمان لازم نیست. به زور روی پایش ایستاده است و همینجوری دارد نشست میکند. این آخرین جلسه ساختمان بود.جلسه تمام شد

سیامک فرید

نوشته شده توسط مهدی حسن‌پور در ساعت 11:27 AM | ارسال نظر