Free As in Freedom

Wednesday, May 11, 2005

اين قمر است كه ميخواند

" قمر" فقط 13 سال داشت، كه در باغ عشرت آباد، همانجا كه بعدها پادگان نظامی شد آواز خواند. مرتضی خان نی داوود، با چشمانی حيرت زده آواز آن دختر 13 ساله را با تار همراهی كرد. اين سرآغازی بود برای شنيدن صدای زن درايران...

...

مرتضی خان نی داوود، آن روز همه چیز را گفت مگر یک چیز را، که گفتن هم نداشت. از همان شب که در عشرت آباد قمر را دیده بود، عاشق او شده بود و تا آن لحظه که پیرانه سر از قمر برایم تعریف می کرد هم عاشق او بود، گرچه قمر رخ در نقاب خاک کشیده بود.(14 مرداد 1338- یعنی همین روزها که سالگرد انقلاب مشروطه است!)
....
مرغ سحر
ملک الشعرای بهار سرود، نی‌داوود ساخت، قمر خواند
(بند اول ترانه)
مرغ سحر ناله سر كن
داغ مرا تازه ‌تر كن
زآه شرربار، این قفس را
برشكن و زیرو زبر كند
بلبل پربسته زكنج قفس درآ
نغمه آزادی نوع بشر سرا
در نفسی، عرصه این خاك توده را
پر شرر كن!
ظلم ظالم، جور صیاد
آشیانم داده بر باد
ای خدا، ای فلک، ای طبیعت
شام تاریك ما را سحر كن
نوبهار است، گل به بار است
ابر چشمم، ژاله بار است
این قفس، چون دلم، تنگ و تار است
شعله فكن در قفس ای آه آتشین
دست طبیعت گل عمر مرا مچین
جانب عاشق نگه‌، ای تازه گل، ازاین
بیشتر كن، بیشتر كن
مرغ بیدل، شرح هجران مختصر، مختصر كن


اگر ارادتی به موسیقی ایرانی داشته باشید از خواندن این نوشته راجع به « قمرالملوک وزیری » لذت خواهید برد

نوشته شده توسط مهدی حسن‌پور در ساعت 11:19 PM | ارسال نظر