Free As in Freedom

Saturday, August 20, 2005

و آن کلمه خدا بود


در آغاز هیچ نبود ، کلمه بود ، و آن کلمه خدا بود

و « کلمه » بی زبانی که بخواندش ، و بی « اندیشه » ای که بداندش ، چگونه می تواند بود ؟
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود ،
و با « نبودن » ، چگونه می توان « بودن » ؟
و خدا بود ، و با او ، عدم ،
و عدم گوش نداشت ،
حرف هایی هست برای « گفتن » ،
که اگر گوشی نبود ، نمی گوییم .
و حرف هایی هست برای « نگفتن » ،
حرف هایی که هرگز سر به " ابتذال گفتن " فرود نمی آرند .
حرف هایی شگفت ، زیبا و اهورایی همین هایند ،
و سرمایه ی ماورایی هر کسی به اندازه ی حرف هایی است که برای نگفتن دارد ،
حرفهای بی تاب و طاقت فرسا ،
که همچون زبانه های بی قرار آتشند ،
و کلماتش ، هر یک ، انفجاری را به بند کشیده اند ،
کلماتی که پاره های « بودن » آدمی اند ...
اینان هماره در جستجوی « مخاطب » خویشند ،
اگر یافتند ، یافته می شوند ...

کتاب هبوط در کویر دکتر شریعتی « سرود آفرینش »

نوشته شده توسط مهدی حسن‌پور در ساعت 10:08 PM | ارسال نظر