Free As in Freedom

Friday, December 16, 2005

مصاحبه با «هنريك مودست برودر» پيرامون مقاله‌ى طنز و طعنه‌اش به ايران و اروپا


اگه ماجرای طنزی که جدی پنداشته شد رو نمیدونید اینجا یا اینجا رو بخونید و بعد مصاحبه زیر:

دويچه وله: آقاى برودر، شما در مقاله‌اى تحت عنوان «اشلسويگ هولشتاين را به يهوديان بدهيد!» حق را به جانب رئيس جمهورى ايران دانستيد كه خواستار انتقال دولت يهوديان به آلمان شده بود. اين مطلب شما را بايد يك طنز دانست يا اينكه قصد داشتيد به يك بحث تاريخى دامن زنيد؟

هنريك برودر: اينكه اين مقاله طنزنامه است يا خير، اين را خواننده بايد تشخيص دهد و نبايد اين را از من بپرسيد. من فقط مى‌خواستم اشاره كنم كه ديوانه‌اى مانند رئيس جمهور ايران گاه مى‌تواند در كاسه‌ى آشش دانه‌ى گندمى هم بيابد. در واقعيت امر مناقشه‌ى خاورميانه برايند سامى‌ستيزى اروپايى است، آنهم نه تنها برايند كشتار يهوديان (هولوكاوست) در آلمان، بلكه همين طور برايند سامى‌ستيزى فرانسوى، لهستانى، روسى و اوكرائينى. و اگر سامى‌ستيزى در اروپا وجود نمى‌داشت، دولت يهودى در فلسطين نيز بوجود نمى‌‌آمد. در واقع اگر يك عدالت تاريخى وجود مى‌داشت و داشته باشد، اى بسا دولت يهودى احتمالا در اروپا تشكيل مى‌شد كه هزينه‌اش را آلمانى‌ها مى‌بايستى مى‌پرداختند و نه فلسطينى‌ها كه واقعا دارند هزينه‌ى چيزى را مى‌پردازند كه بدهكارش نيستند. البته اين بدان معنا نيست كه من موافق بازگشت همه‌ى يهوديان به اروپا باشم، ولى از نظر تاريخى مى‌توان مشخص كرد كه علت‌ها كجاست. اين تمام چيزى است كه مى‌خواستم بگويم.

دويچه وله: بنابراين مى‌توان از مطلب شما اين برداشت را كرد كه شما اظهارات سامى‌ستيزانه‌ى احمدى‌نژاد را بهانه‌اى قرار داديد تا تسويه‌حسابى هم با آلمانى‌ها و اروپايى‌ها كرده باشيد.

هنريك برودر: دقيقا همين طور است. من نمى‌توانم رئيس جمهور ايران را كاملا جدى بگيرم. البته مى‌دانم كه بايد او را جدى گرفت، ولى از نظر من مسئله در اروپاست. مسئله تنها اين نيست كه اروپايى‌ها سامى‌ستيزى را آفريدند و بدان عمل كردند، بلكه قضيه بدتر از اينهاست. آنها مدام مى‌گويند بايد از تاريخ آموخت، ولى آنها نه قادرند، نه آمادگى‌اش را دارند و نه مى‌خواهند تا از تاريخ بياموزند. مدت ۲۵ سال است شاهد آن هستيم كه چگونه دارودسته‌اى از ديكتاتورها يك سرزمين و مردمانش را به گروگان گرفته است. از نظر ساختارى در ايران اتفاقى مى‌افتد كه در سال ۱۹۳۳ نيز در آلمان رخ داد كه يك دست‌يازى به قدرت صورت گرفت. و دارودسته‌اى كه به قدرت رسيد مى‌كوشد با چنگ و دندان خود را بر سرير قدرت نگاه دارد.
ما دقيقا مى‌دانيم كه در ايران چه مى‌‌گذرد. مى‌دانيم چه انسان‌هايى قربانى شدند، چه خون‌ها ريخته شد، مى‌دانيم كه مثلا با بهايى‌ها در ايران چگونه رفتار مى‌كنند، و اين تشابه بسيارى با رفتار رايش سوم با يهوديان دارد، كه صرفنظر از كشتار آنان در اتاق‌هاى گاز، آنها را به حاشيه راندند، از آنان سلب مالكيت و سلب حق كردند و شأن و منزلت انسانى را از آنها ستاندند... و امروز اروپايى‌ها در اين مورد هيچ اقدامى ‌نمى‌كنند. آنها زمانى لب به سخن مى‌گشايند كه رئيس جمهور ايران ايده‌اى را مطرح مى‌كند كه مى‌تواند براى ما هزينه داشته باشد. از آنگذشته، شما حتما متوجه شده‌ايد، خواست امحاى اسرائيل از نقشه‌ى جهان اروپايى‌ها را آنقدرها برآشفته نساخت كه پيشنهاد انتقال دولت يهودى به اروپا. زيرا كه اروپايى همه چيز را مى‌خواهند، غير از مسئله در خانه‌ى خودشان.

دويچه وله: حال به نظر شما احمدى‌نژاد چگونه انسانى است؟ او مى‌خواهد به چه چيز برسد؟

هنريك برودر: من نمى‌دانم او چگونه انسانى است و قادر نيستم در روح و روان او حلول كنم. ولى مى‌دانم كه او واقعا برنامه‌ى معينى را دنبال مى‌كند. برنامه‌اى كه از اين نطق‌هاى آتشينش فراتر مى‌رود.
اول اينكه، اگر بدقت بنگريد، با هر مشكلى كه در كشور مواجه مى‌شوند، سريع به مسئله‌ى يهودى‌ها مى‌رسند. او از سوى مردمان تنگدست جامعه انتخاب شد با اين وعده كه سطح زندگى آنها را ارتقاء دهد. و تا آنجا كه اطلاع دارم و اگر روزنامه‌ها را صحيح فهميده باشم، تغييرى در وضع مردم حاصل نشده است. بنابراين بايد يك گناهكارى را در اين ميان پيدا كرد و اين گناهكار البته يهودى‌ها هستند. اين روش در اروپا عمل كرده، در روسيه، در آلمان و تا اندازه‌اى در فرانسه، و در ايران نيز عمل خواهد كرد. واقعا اين داستانى است قابل پيش‌بينى.
دوم اينكه، او قصد دارد ببيند كه تا چه اندازه مى‌تواند با اروپا چنين رفتارى داشته باشد. تا چه مرزى مى‌تواند آنها را تحريك كند، به چالش خواند و به آزمون كشد، بى‌‌آنكه اروپايى‌‌ها بتوانند واكنش مناسبى از خود نشان دهند. من فكر مى‌كنم كه طى چند هفته‌، چند ماه و يا چند سال آينده اين تاكتيك گسترش خواهد يافت. من اين را غيرممكن نمى‌دانم كه روزى يك رئيس جمهور ايران اعلام كند يا اروپا از اسرائيل دست مى‌كشد و آنها را از آنجا خارج مى‌كند يا ما بمبى به آنجا خواهيم انداخت. و من فكر مى‌كنم، آنچه كه ما داريم امروز تجربه مى‌كنم يك بازى مقدماتى براى هدف اصلى است. او دارد آزمايش مى‌كند كه با اروپايى‌ها تا كدام مرز مى‌توان پيش رفت. از قرار معلوم اروپايى‌ها دست او را باز گذاشته‌اند و بيشتر از اينها مى‌تواند جلو بيايد. هيچكس حتا پيشنهاد تحريم ايران را مطرح نمى‌كند. تنها تحريمى كه مطرح كرده‌اند اين بوده كه تيم ملى فوتبال ايران را از مسابقات جام جهانى حذف كنيم. اين تمام تحريم است و حتا فكر كنم اين نيز موفق نخواهد شد.

دويچه وله: حال آقاى برودر، من نمى‌دانم شما تا چه اندازه با ايران به مثابه‌ى يك پيكره‌ى تاريخى و فرهنگى آشنايى داريد و اينكه آيا خصايل و ويژگى‌هاى فرهنگى ايرانيان را مى‌شناسيد يا دوستان ايرانى داريد يا خير. بهر حال به نظر شما آيا مى‌توان رئيس جمهور ايران احمدى‌نژاد را نماينده و يا نمونه‌ى تيپيك يك ايرانى با آن مختصات فرهنگى و تاريخى دانست؟

هنريك برودر: احتمالا خير. من فكر مى‌كنم وى را مى‌توان نمونه‌‌اى دانست از آن گروه حاكم ديكتاتورها و خونتايى كه الان در قدرت است. ولى با تمام آن شناختى كه من از فرهنگ و تاريخ ديرين ايران دارم، او را به هيچ وجه نمى‌توان نمونه‌ى تيپيك براى ايران دانست. اروپايى‌ها هم همين‌گونه مى‌بينند. اين كشور داراى فرهنگ و سنت و تمدنى قديم و باستانى است و از اين رو آن كسانى كه حكومت مى‌كنند، نمى‌توانند نمونه‌وار و تيپيك براى اين كشور باشند. بنابراين فراخواندن به يك گفتگوى انتقادى با اين هيأت حاكمه بيفايده است. آنها در واقع ايران را به اشغال خود درآورده و مردم اين كشور را آزار مى‌دهند. بر اين اساس مى‌توان گفت كه رئيس جمهور ايران نمونه‌ و تيپيك براى شرايط كنونى حاكم بر كشور است، ولى نه براى مردم و تاريخ پرقدمت اين كشور.

نقل از ایران امروز

نوشته شده توسط مهدی حسن‌پور در ساعت 8:52 PM | ارسال نظر