Free As in Freedom

Friday, May 13, 2005

تنهایی

تنهایی ام را با تو قسمت میکنم سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من عالمی نیست

غم آنقدر دارم که میخواهم تمام فصلها را
بر سفره رنگین خود بنشانمت بنشین غمی نیست

حوای من! بر من مگیر این خود ستایی را که بی شک
تنها تر از من در زمین و آسمانت آدمی نیست

آیینه ام را بر دهان تک تک یاران گرفتم
تا روشنم شد در میان مردگانم، همدمی نیست

همواره چون من نه! فقط یک لحظه خوب من بیندیش
لبریزی از گفتن ولی در هیچ سویت محرمی نیست

من قصد نفی بازی گل را و باران را ندارم
شاید برای من که همزاد کویرم شبنمی نیست

شاید به زخم من که میپوشم ز چشم شهر آن را
در دستهای بینهایت مهربانش مرهمی نیست

شاید و یا شاید ... هزاران شاید دیگر اگر چه
اینک به گوش انتظارم جز صدای مبهمی نیست

محمد علی بهمنی

نوشته شده توسط مهدی حسن‌پور در ساعت 12:05 PM | ارسال نظر